در تمام سال هایی که می نویسم تنها یک بار نوشته ای را با قلم نوشتم و همواره کلیدهای صفحه کلید لپتاپم به مغزم کمک کرده است، تا کلمات تنظیم کننده ریتم تپش قلبم را ثبت کنم و . درهمه این سال ها، تنها همنشین و همدم همیشگی من در روزهای خوشی و ناخوشی، زمان های تنهایی و رخوت ناشی از نبودن ها و لحظه های خوشی و سرخوشی از بودن ها، همین لبتاپ بوده است و . او تنها کسی است که همه رازها و رمزهای من را در درون دلش دارد و هیچ وقت نه از نوازش شدن کلیدهایش سرمست شده است و نه از ضربه هایی که بر آن زدم خم به ابرو آورده و . این روزها که نوشتن برایم کمی سخت شده است و نه دلم که دستم نیز دیگر هوای نوشتن در سر ندارد و . خاطرات سال های نوشتنم، زمانی که یکی از تفریحات ناسالم من وبگردی بود، در ذهنم جاری است و نوشته ها و نویسنده های مختلف در ذهنم مرور می شوند و . بعضی وقت ها احساس می کنم دیوانه شده ام که با وجود نشستن گرد فراموشی بر نوشته هایشان به خاطر گذر عمر و پیری، نویسنده هایی هنوز برای من زنده هستند و اثرشان ماندگار که سالهاست از آنها خبری نیست و نوشته ای ازشان منتشر نمی شود؛ همان نویسندگانی که روزگاری از خواندن نوشته های هم سرخوش بودیم و گاهی برای هم نظری به یادگار می گذاشتیم، همان هایی که با اسم های مستعار می شناختیم، همان هایی که برخلاف دنیا و نوشته های مجازی شان برایمان واقعی بودند و . رد و نشانه هایی که از آنها داشتم را دنبال کردم اما متاسفانه به جز یکی دو نفر که هنوز گاهی می نویسند، بقیه یا کرکره ها را پایین کشیدند و دیگر نمی نویسند و یا اینکه دیگر اثری از آنها نیست و تنها چیزی که از آنها باقی است آدرسی است که من را به ممکن است آدرس وبلاگ را اشتباه وارد کرده باشید و یا وبلاگ حذف شده باشد» می رساند . اگر چه بر سردر بازاچه عمر نوشته است اینجا خبری نیست! اگر هست هیاهوست . اما من هنوز درد دلهایم را برای سایه ای خواهم نوشت که نوشتن برایش منصرف می کند مرا از مرگ و نبودن . کاش این کلمات به جای نوشتن اینکه بر کرانه این باغ، دستی همیشه منتظر دست دیگرست و چشمی همیشه هست که نمی خوابد .» نشانی تو را می نوشت .
های ,نوشته ,هایی ,ها ,ای ,نمی ,هایی که ,است و ,و نوشته ,از آنها ,و یا
درباره این سایت